صدایی به گوش نمیرسد !
راستی چرا دیگر صدایی به گوش نمیرسد ؟
خدا اشتباه کرده بود ؟ نمیدانیم ! خدا که اشتباه نمیکند.
حسنک کجایی ؟ پای کامپیوتر نشسته است و چت میکند.
دهقان فداکار کجاست ؟ هوا سرد است.او سرما خورده.
توی خانه کز کرده و آهنگ های دی جی ... را گوش میدهد.
چیزی هم میفهمد ؟ نمیدانیم !!!
چوپان دروغگو کجاست ؟
این یکی را میدانیم به گروه تکنو بویز پیوسته است.
آخر آنجا آزاد است که دروغ هایش را فریاد بزند.خوش به حالشان.
کبری کجاست ؟
تصمیمش را گرفته از خانه بیرون نمی آید تا کتابش را بردارد.
او میگوید که توی کتاب یک نامه عشقولانه پنهان است.
راستی شنگول و منگول که مایه دار بودند
آنها که آیفون تصویری داشتند پس چرا گرگ آنها را خورد ؟
ما می دانیم ، مادرشان که رفته بود بیرون !
آنها به دوست پسرشان زنگ زدند و گفتند که بیاید.
غافل از اینکه دوست پسرشان همان آقا گرگه بوده.
و بدین سان ساکت و ساکت تر میشویم.
و بالاخره روزی می آید که غرق شویم.
چرا ؟
چون پتروس فداکار قصه ما دارد وبلاگ ندای آزادی را هک میکند (ثواب دارد)
او وقت ندارد بس که چت کرده است انگشتهایش تاول زده !
همدلی ها کجا رفته ؟
حتما کامپیوتر هایتان را بگردید ، شاید هایدن شده باشد.
برگرفته شده از فارسی اول دبستان
د مثل دشمنی
کلمات کلیدی :